اگه من عاشق دیوار بودم
اگه من عاشق دیوار بودم ترک میخورد و یه پنجره میشد اگه غم چشامو آینه میدید دلش درگیر این منظره میشد
اگه تنهاییمو به شب میگفتم همه شهرو برام بیدار میکرد اگه با کوه درددل میکردم صدامو لااقل تکرار میکرد
نشون میدی به من بیاعتنایی تو رو میخوام ولی به چه بهایی!؟ شاید با مهربونی زیادم خودمو اشتباه توضیح دادم!
منم اونکه میون شب تیره نتونست هیچکی نادیدهم بگیره! همونکه با نگاهش به تو فهموند میشه مغرور بود اما نرنجوند!
میرم جایی که گریهم بیصدا شه فراموش کردنم آسون نباشه از این تقدیر میلرزه وجودم من امتحانمو پس داده بودم
بی حضور تو
در انتظار توام در چنان هوایی بیا که گریز از تو ممکن نباشد ..
تو تمام تنهاییهایم را از من گرفتهای
خیابانها بی حضور تو راههای آشکار جهنماند
خدا مارو برای هم نمی خواست
خدا ما رو برای هم نمیخواست .. فقط میخواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمهی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمیخواست .. خودت دیدی دعامون بیاثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بیهم .. میبینم میری و میبینی میرم تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم
نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق فقط چون دیر باید میرسیدیم .. داره رو دست ما میمیره این عشق
دستای تو
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد گونههای خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب چرا بیصدا شده لب قصههای خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده
یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر منو آتیش میزنه
دیگه باورم شده ندارمت
این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت توی این خونه هنوزم یه نفر .. نمیخواد باور کنه نداردت
نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم
به هوای روز برگشتن تو .. سر هر راهی نشونه میکشه با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه
من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطره سر میکنم با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم
توی این خونه به غیر از تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه
تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت خودمم باور نمیکنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت
نظرات شما عزیزان:
دســت بکشی رو ســـرم و چشــامو ببندم آروم بخـــوابم . . .
فقط یه چــــیزی تا خــــوابم نبرده بگم . . .
خیـــلی خســــتم بیــــدارم نکن . .
_____ ______
هـــــعــــــــی
خیـلــــــــي قشنـــــگ بــــود دادا
.gif)
پاسخ: غریبانه شکستم من اینجا تک و تنها دلخسته ترینم در این عالم دنیا ای بی خبر از عشق که نداری خبر از من روزی میایی که نمانده اثر از من فدات شم نظر لطفته مزسی از اینکه سر زدی منتظر کامنتهای بعدیت هستم
فریاد میکشد ، میلرزد ، خمارت میشود …
رها که شد او میماند و عمری وسوسه ی تلخِ دوباره خواستن تو !
پاسخ: ممنون از اینکه کامنت گزاشتی